به نظر ميرسد شكلهاي مختلف تبليغات، از زمانهاي دور با انسان همراه بودهاند.
اگر بخواهيم آگهيهاي اشياء گمشده را معيار قرار دهيم، ميتوانيم تا دوران اختراع پاپيروس به عقب برويم و مصداقهاي تبليغات را پيدا كنيم.
اگر تبليغات روي ديوارها را نقطهي آغاز جدي تبليغات بگيريم، ميبينيم بهاتيا در كتاب خود توضيح ميدهد كه از چهارهزار سال قبل از ميلاد مسيح هم، روي سنگهاي بزرگ و صخرههاي هندي، نمونههاي پيامهاي تبليغاتي مشاهده شده است
در كشور چين هم، حدود هزار سال قبل، نمونههاي جدي لوگوهاي تجاري براي مغازهها مشاهده شده است
با اين حال براي اين سوال كه «تعريف تبليغات چيست؟» پاسخ ساده و مشخصي وجود ندارد.
ظاهراً تبليغات هم چيزي شبيه خلاقيت و عشق و آرامش است. تقريباً همه ميتوانيم تا حد خوبي تشخيص بدهيم كه چه چيزي تبليغ است و چه چيزي نيست. اما تعريف دقيق آن ساده نيست.
شايد جملهاي كه فلتچر تعريف تبليغات را در كتاب خود با آن آغاز ميكند، براي ما هم نقطهي شروع خوبي باشد:
در گذشته، تبليغات، به عنوان تنها راه ارتباط با مشتري و ارسال پيام به او تلقي ميشد.
اما امروز دانش بازاريابي به ما آموخته است كه هر محصول يا خدمت يا برند، به شكلهاي مختلف با مخاطب و مشتريان بالقوه و مشتريان بالفعل خود رابطه برقرار ميكند.
بسته بندي هم يكي از شكلهاي ارتباط با مخاطب است و ما از طريق آن، پيامهاي زيادي به مخاطبان خود ميدهيم.
حتي ميزان تخفيف دادن و تعداد و نحوهي برگزاري حراجها يا برنامههاي دورهاي فروش شكلي از ارتباط با مخاطب هستند.
كاتالوگهاي شركت ما، شكلي از ارتباط در بازاريابي هستند و پيامهاي متعددي را به مخاطب و مشتريان ما ارسال ميكنند.
محل فروشگاههاي ما، پوشش همكاران ما و دهها مورد ديگر را ميتوان مثال زد كه همگي، شيوههايي از ارسال پيام براي مشتريان هستند.
جداي از همهي اين موارد، ظهور انواع رسانههاي نوين از جمله شبكههاي اجتماعي و همچنين شكل گيري نگاه استراتژيك به حوزهي بازاريابي و برندسازي، باعث شده است كه ارتباط با مشتريان به صورت ساده و يك سويه باقي نمانده و به فرايندي پيچيده و زنده و تعاملي از طريق كانالهاي ارتباطي متعدد تبديل شود.
به همين دلايل است كه امروز ما اصطلاح IMC يا Integrated Marketing Communications (ارتباطات يكپارچه بازاريابي) را زياد ميخوانيم و ميشنويم.
منبع: متمم